راهنماتو- تفاوتی ندارد که بیشتر اهل فیلم دیدن باشید یا کتاب خواندن، بالاخره روزی فرا میرسد که کتابی را باز میکنید و انقدر تحت تاثیر آن قرار میگیرید که میخواهید همه چیز را دربارهاش بدانید. بنابراین، ممکن است به فیلمهایی برخورد کنید که از روی کتاب مورد علاقه شما اقتباس شده باشد. وقتی روح شخصیت اصلی یک رمان در کالبد یک بازیگر دمیده میشود، ذهن ما شروع میکند به تحلیل کردن. شاید شما تصویر دیگری از شخصیت اصلی رمان در ذهن ساخته باشید، شاید تصویر ذهنی شما با تصویر ذهنی کارگردان یک فیلم یکسان باشد یا هر چیز دیگری! به هر حال، یکی از جذابترین بازیهایی که میتوانیم با هنر بکنیم، خواندن کتابهایی است که از روی آن اقتباس سینمایی انجام گرفته. از این رو راهنماتو سه کتاب درجه یک به شما معرفی میکند که بهتر است پیش از دیدن فیلمهایش، آنها را بخوانید.
1. معرفی کتاب «شبهای روشن» اثر فئودور داستایفسکی
به گزارش راهنماتو، فئودور داستایفسکی، نویسنده مطرح روس، یکی از بهترین نویسندگانی است که در تک تک کتابهایش با زبانی جذاب، فلسفهای گیرا را به مخاطبان ارائه میدهد. برخی از کتابهای او همچون کتاب «شبهای روشن» به شدت دراماتیک هستند و هیچ چیز به اندازه درام نمیتواند برای پرده سینما جذاب به نظر برسد. داستان کتاب «شبهای روشن» درباره مردی است که به یک جنگ بزرگ درونی رفته است. او رنج میکشد و در سن پترزبورگی سرد، از احساس گناه برای یک عشق یک طرفه به خود میلرزد. اما، شخصیت دیگری هم هست که احساسی همچون او دارد، بنابراین آن دو، دو بیگانهای هستند که در یک مسیر قدم برمیدارند. کتاب «شبهای روشن» در سال 1381 مورد توجه فرزاد موتمن قرار گرفت در حالی که پیشتر توسط کارگردانی ایتالیایی به نام لوکینو ویسکونتی در سال 1957 مورد اقتباس قرار گرفته بود.
بخشی از کتاب «شبهای روشن» نوشته فئودور داستایفسکی
چرا آنچه را که در قلب خود داریم، دقیقا بر زبان نمیآوریم، اگر واقعا منظورمان همان است؟ با این وجود، همه سعی دارند نفرتانگیزتر از آنچه هستند، به نظر آیند. گویی هراس دارند اگر خود را بهراحتی به نمایش گذارند، این عمل توهینی به احساسات آنها تلقی گردد.
2. معرفی کتاب «اتوبوسی به نام هوس» اثر تنسی ویلیامز
تنسی ویلیامز نمایشنامه نویس مطرح آمریکایی، یکی از نویسندگانی است که ادبیات معاصر را تحت تاثیر قرار داد. کتاب «گربه روی شیروانی داغ» یکی از نمایشنامههای جذاب او بود که برنده جایزه پولیتزر شد. اما، کتاب «اتوبوسی به نام هوس» نمایشنامهای بسیار جذاب و خاص بود که نهتنها قلب علاقمندان به تئاتر را به تپش انداخت، بلکه برای دوستداران فیلم نیز اقتباسهایی جذاب به همراه داشت. داستان نمایشنامه «اتوبوسی به نام هوس» درباره دختری به نام بلانش است که از ورای فقر مجبور به زندگی با خواهر کوچکترش استلا و شوهر خواهرش استنلی میشود. اما، ورود او به فرانسه برای هیچ کدامشان خوش یمن نیست و رفته رفته این بلانش است که فرو میریزد. نمایشنامه «اتوبوسی به نام هوس» ابتدا توسط الیا کازان، یکی از بهترین کارگردانهای هالیوود، مورد اقتباس قرار گرفت. اما، در سال 1392، بهرام توکلی نیز فیلمی با نام «بیگانه» ساخت که اقتباسی جالب از نمایشنامه «اتوبوسی به نام هوس» بود. اما، متفاوتترین اقتباس از نمایشنامه «اتوبوسی به نام هوس» فیلم بی تکرار «جاسمین غمگین» به کارگردانی وودی آلن است که مورد توجه بسیاری از منتقدان قرار گرفته است.
بخشی از کتاب «اتوبوسی به نام هوس» نوشته تنسی ویلیامز
بلانش: از محیط اطرافم خیلی خسته شده بودم. اعصابم خورد شده بود. (با حالت عصبی سیگارش را بالا و پایین میبرد.) تقریبا نزدیک بود دیوانه شوم! بنابراین آقای گریوز-مدیر مدرسهای که در آن تدریس میکنم- پیشنهاد کرد مدتی از آنجا دور شوم. نتوانستم تمام جزئیات را در تلگراف بنویسم... (با سرعت مشروبش را سر میکشد.) اوه، این همهمه و شلوغی برایم خوب است.
3. معرفی کتاب «جزیرهی شاتر» اثر دنیس لِهِین
دنیس لهین یا دنیس لهان یکی از نویسندگان بینظیر آمریکا است که داستانهایش را در ژانر جنایی و معمایی مینویسد. ژانرهای جنایی در کتاب همواره مورد توجه سینماگران قرار میگیرد. اما، لهین به قدری جذاب مینویسند و به قدری زیبا با زمان و مکان بازی میکند که فیلمهایش در عین جنایی و معمایی بودن، حالتی رویایی و مسحورکننده پیدا میکنند. داستان «جزیرهی شاتر» درباره پلیسی به نام تدی است که برای تحقیق و پژوهش به یک تیمارستان با نام آشکلیف منتقل میشود. اما، به مرور زمان متوجه اتفاقاتی عجیب میشود و هوش او کار دستش میدهد. از روی کتاب «جزیرهی شاتر» فیلمی با همین نام توسط مارتین اسکورسیزی ساخته شده است که دقیقا مثل اکثر فیلمهای او، فیلمی خوشساخت و به شدت دوستداشتنی است. یکی از جذابترین صحنههای فیلم، الهام گرفته از نقاشی معروف گوستاو کلمیت به نام بوسه است که این فیلم را جذابتر کرد.
بخشی از کتاب «جزیرهی شاتر» نوشته دنیس لهین
باران همچنان نم نم میبارید. سطح ساحل پرشده بود از ماهیهای مرده. یک سفره ماهی روی زمین افتاده بود و نفس نفس میزد. بالههایش را تکان میداد و یک چشمش که باد کرده بود با غمی نهفته در ژرفای نگاهش به روی دریا خیره مانده بود. در گوشه محوطه، مک فرسون و یکی از نگهبانها در حال برگرداندن جیپی بودند که از پهلو به زمین افتاده بود. وقتی موتور جیپ سرانجام بعد از پنجمین استارت روشن شد، مک فرسون و نگهبان با شتاب از دروازه به بیرون راندند. چند لحظه بعد تدی آنها را دید که از پشت ساختمان بیمارستان با شتاب به سوی بند ج میراند.
دیدگاه شما چیست؟
دیدگاه ها