
شبی در سال ۱۹۷۳، دو فرزند جوان مَکدانیل از اِنفیلد، ایلینوی ادعا کردند موجود عجیب و غریبی را در حیاط خانهشان دیدهاند که کمین کرده و سعی دارد وارد خانه شود.
یک شب در سال ۱۹۷۳، دو فرزند جوان مَکدانیل از اِنفیلد، ایلینوی ادعا کردند موجود عجیب و غریبی را در حیاط خانهشان دیدهاند که کمین کرده و سعی داشته وارد خانه شود. اما هِنری مَکدانیل داستان ترسناک آنها را به حساب تخیلات دوران کودکیشان گذاشت.
اما اواخر همان شب نظرش را تغییر داد. مَکدانیل پس از بیدار شدن از خواب با صداهای گوشخراش عجیب، اسلحه و چراغ قوه را برداشت و به بیرون درب ورودی خود نگاه کرد. آنجا، میان دو بوتهی رز، او موجودی دید که بدنش تقریباً شبیه بدن انسان بود، درست همانطور که بچههایش تعریف کرده بودند.
او به خبرنگار گفت: «این موجود سه پا، بدن کوتاه، دو دست کوتاه و دو چشم صورتی به بزرگی چراغ قوه داشت.»
مَکدانیل در مصاحبهای گفته بود: «اگر آن را پیدا کنند، بیش از یک مورد را پیدا خواهند کرد و میفهمند که این موجودات از این سیاره نیستند.»
پس از شهادت عمومی مَکدانیل در مورد هیولای اِنفیلد، سروکلهی شاهدان عینی دیگری نیز پیدا شد. شکارچیان هیولا به شهر هجوم آوردند و دستکم پنج مرد پس از شلیک گلوله در این منطقه و ادعای عکس گرفتن از این موجود دستگیر شدند.
در سال 1978 محققانی از دانشگاه ایلینویز غربی مطالعهای را دربارۀ این موضوع آغاز کردند. آنها بعد از مصاحبههای مفصل با شاهدان و جمعآوری مدارک، اعلام کردند که احتمالا یک میمون یا کانگورو باعث شکلگیری چنین مشاهداتی شده است. برخی دیگر از محققانی که به این موضوع علاقهمند شده بودند نیز آن را از جنبهای روانی ملاحظه کردند و آن را نمونهای از یک جور هیستری جمعی معرفی کردند.
به هر حال ماجرای هیولای انفیلد هرگز به طور شفاف و قطعی حل و فصل نشد. این ماجرا که در زمان خودش حسابی در رسانهها سر و صدا به پا کرده بود، با توجه سرنوشت رازآمیزش هنوز هم برای آمریکاییها میتواند قصۀ خوبی برای تعریف کردن در شبهای هالووین باشد!