راهنماتو- پیش از معرفی 4 کتاب ترسناک ممکن است از خود بپرسیم چرا خواندن کتابهای ترسناک، واقعا موجب ترس ما میشوند؟ و چرا ما دوست داریم کتابهای ترسناک بخوانیم تا بترسیم؟ جواب پرسش اول این است که ما با خواندن کتابهای ترسناک، صحنهها را بهگونهای تجسم میکنیم که عمیقا برای ما محیطی ترسناک هستند. بهعنوان مثال اگر شما از اقیانوس بترسید، با خواندن یک کتاب ترسناک خود را در دل یک اقیانوس حس میکنید، بنابراین میترسید. اما، پرسش دوم! ما کتابهای ترسناک میخوانیم چون به آدرنالین بیشتر و رویاپردازی عمیقتر نیاز داریم. از طرفی دیگر اگر انسان مضطربی باشیم، با خواندن کتابهای ترسناک اضطراب خود را کم میکنیم. از این رو بهتر است با راهنماتو همراه شوید تا 4 کتاب ترسناکی که قرار است واقعا شما را بترساند بهتان معرفی کنیم.
1. معرفی کتاب ترسناک «درخشش» نوشته استیفن کینگ
به گزارش راهنماتو، استیفن کینگ یکی از بهترین نویسندگانی است که حتما باید کتابهای ترسناکش را بخوانیم. استیفن کینگ، نویسندهای آمریکایی است که تا کنون بیش از 200 اثر با ژانرهای ترسناک، وحشت، خیالپردازی، علمی-تخیلی، جنایی و غیره نوشته است. آثار او بهقدری جذاب هستند که تا کنون بیش از 8 اثر او به پرده سینما راه پیدا کردهاند؛ کتاب «درخشش» از جمله کتابها با ژانر وحشت، جنایی، ترسناک است که توسط استنلی کوبریک مورد اقتباس قرار گرفت. داستان کتاب «درخشش» درباره مردی نویسنده است که تصمیم میگیرد بهعنوان یک سرایدار به همراه خانوادهاش برای زمستان در یک هتل خالی از سکنه سکونت کند. همین مساله آغازی است برای مواجه شدن با ارواح، اتفاقات عجیب و دیده شدن آدمهایی که انگار روحشان در آن هتل حضور دارند. کتاب «درخشش» در سال 1977 وارد بازار نشر شد و از همان روزهای اول جزو پرفروشترین کتابهای نیویورک تایمز بود. این کتاب نامزد دو جایزهی Locus در سال 1978 و جایزه گندالف در همان سال شده است.
قسمتی از کتاب ترسناک «درخشش» اثر استیفن کینگ
هیولاها واقعی هستند. ارواح هم همینطور. درون ما زندگی می کنند، و گاهی اوقات، پیروز می شوند... او هیچ وقت تصور نمی کرد ممکن بود این میزان از رنج در زندگی اش وجود داشته باشد، وقتی هیچ چیز به شکل فیزیکی مشکلی نداشت. او همیشه در حال رنج کشیدن بود.
2. معرفی کتاب ترسناک «فرانکنشتاین» نوشته مری شلی
مری شلی را میتوان جزو اولین نویسندگان زنِ کلاسیک دانست. کتاب «فرانکنشتاین» نیز یکی از اولین کتابها با ژانر ترسناک و و علمی- تخیلی است که همچنان مخاطبان فراوانی دارد. مری شلی، زمانی که کتاب «فرانکنشتاین» را شروع به نوشتن کرد، تنها 18 سال داشت و وقتی آن را به پایان رساند که در سال 1818 بودیم. داستان کتاب ترسناک «فرانکنشتاین» درباره دانشمندی با همین نام است که سعی دارد از تکههای بدن انسانهای متفاوت، انسانی جدید خلق کند. او موفق خواهد شد! اما به چه قیمتی؟ این موجود ترسناک ممکن است جان تمام انسانهای عادی را به خطر بیاندازد! برخی حدس میزنند که از نظر روانشناختی، انسان خلق شده توسط ویکتور فرانکنشتاین میتواند همان انسان مدرن باشد. این در حالی است که برخی ویکتور فرانکنشتاین را پرومته میدانند (پرومته تیتانی یونانی است که کالبد انسانها را خلق میکرد). از این رو برخی کتاب ترسناک «فرانکنشتاین» را «پرومته مدرن» نیز مینامند.
قسمتی از کتاب ترسناک «فرانکنشتاین» اثر مری شلی
جادهی پیش رویم بسیار طولانی به نظر میرسید. میتوانستم خاکی را که زیر پایم خرد میشد و صدا میداد، حس کنم. من مجذوب آن همه زیبایی شدم. سبزی درهها زیبا و خالص بود. آنها در پای کوهها گسترده شده بودند. درختان کاج بلند و محکم قد برافراشته بودند؛ برگهای سوزنی آنها روی زمین پاشیده شده بود. باد ملایمی میوزید. هنگامی که از مقابل کلبهها رد میشدم، فکر کردم زیستن در این زندگی ساده چقدر خوشایند است. مردم داخل آنها نگران مرگ یا تهدید یا هیولاها نبودند
3. معرفی کتاب ترسناک «آدمخواران» نوشته ژان تولی
ژان تولی هنرمندی است که هر چه در ذهنش نقش میبندد، هرچقدر هم که رویایی و عجیب به نظر برسد، میتواند یا به شکل کاریکاتور، یا در قالب فیلمنامه و یا رمان به ما عرضه کند. اگر از موفقیتهای ژان تولی برای تصویرسازیها و فیلمهایش گذر کنیم، به رمانهای اعجابانگیز و ترسناکش مثل کتاب «آدمخواران» میرسیم. ما در کتاب «آدمخواران» نمیتوانیم دلیلی منطقی برای اتفاقی که پیش آمده پیدا کنیم چراکه انقدر در عمق وجودمان میترسیم که نیازی به یافتن دلیل منطقی نداریم. در کتاب ترسناک «آدمخواران» ما یک انسان معمولی را در یک شهر پر از آدمخوار رها کردهایم و آنها رفته رفته گوشت و پوست و خون این انسان را با دندانهایشان میجوند.
قسمتی از کتاب ترسناک «آدم خواران» اثر ژان تولی
جمعیت همه شادوشنگول بودند. سوختن آدم زمان زیادی می برد. خورشید، در افق، خون گریه می کرد. منظرهی مخوفی بود. باد خاکستر آلن را به همه طرف میپراکند. قدری از این گرد سیاه به زیر پای مردمی رفت که دهنهای چربشان را با آستینهای چرکشان پاک میکردند. آنها سیر و خوشحال بودند.
4. معرفی کتاب ترسناک «دراکولا» نوشته برام استوکر
اگر به دنبال اولین لحظاتی میگردید که دراکولاها پا به قصهها و ادبیات گذاشتند بهتر است به سراغ کتاب ترسناک «دراکولا» اثر برام استوکر بروید. برام استوکر، در قرن 19 میلادی دیده به جهان گشود و حالا او را یکی از نویسندگانی میدانند که در ژانر وحشت در کتاب را گسترش داده است. استوکر نه تنها در کتاب «دراکولا» بلکه در اکثر کتابهایش خالق شخصیتهایی است که از درون او بیرون آمدهاند. استوکر از دوران کودکی با بیماری تهدید میشد و انگار این شخصیتها از درون اضطرابها و نگرانیهای دوران کودکی استوکر پدید آمدهاند. به همین خاطر همگی مخوف و ترسناک هستند. داستان کتاب ترسناک «دراکولا» درباره جاناتان هارکر است که برای عقد یک قرار داد به سراغ کنت دراکولا میرود، غافل از اینکه دراکولا، یک انسان نامیرا است که از خون انسان تغذیه میکند.
قسمتی از کتاب ترسناک «دراکولا» اثر برام استوکر
15 مه. بار دیگر شاهد بودم که کنت با همان شیوهی مارمولکوارش بیرون آمد. با سر و به حالت اریب، قدری متمایل به سمت چپ، دهها متر پایین رفت و با ورود به حفره یا پنجرهای ناپدید شد. ابتدا که سرش دیده نشد، از پنجره به جلو خم شدم تا بیشتر ببینم، اما بیفایده بود؛ فاصله آنقدر زیاد بود که زاویهی مناسب دید را کور کرده بود. میدانستم کنت دیگر در قصر نیست، از این رو به فکر افتادم از فرصت استفاده کنم و بیش از آنچه تاکنون جرئت کردهام در آن حوالی گشت بزنم.
دیدگاه شما چیست؟
دیدگاه ها