کارهای ساده‌ای که «مردم» را «خوشحال‌تر» کرده است

  • عاطفه  رضوان نیا عاطفه رضوان نیا
  • ۲۵ فروردین ۱۴۰۳
  • زمان مطالعه : 6.6 دقیقه

راهنماتو-وقتی به چگونگی شادتر بودن فکر می‌کنیم، اغلب تمرکزمان روی حذف جنبه‌های منفی از زندگی از جمله مثبت‌اندیشی سمی، مقایسه کردن خودمان با دیگران و تلفن‌های هفتگی با خویشاوندانی که دوست نداریم است.

به گزارش راهنماتو، وجین کردن چیزهای نامطلوب می‌تواند کمک کند اما به همان اندازه افزودن رویکرد مثبت و فکر کردن به چیزهای کوچکی که بتوانند روحیه‌مان را تقویت کنند نیز مهم است. از خوانندگانمان خواستیم اقدامات روزمره‌ای که منجر شده شادی بیش‌تری در زندگی احساس کنند را با ما به اشتراک بگذارند. با راهنماتو همراه باشید تا این موارد را با شما هم در میان بگذاریم:

هر روز به یکی از اعضای خانواده زنگ می‌زنم

«هر روز حال مادربزرگم را تلفنی می‌پرسم. هرچند مکالمه کوتاه است اما پیوند ما را عمیق‌تر و درک ما را از هم بیش‌تر می‌کند. خیلی جالب است که کاری ساده مثل تلفنی حرف زدن با یک عزیز می‌تواند تا این حد احساس رضایت در زندگی‌ ایجاد کند.»

قبل از اینکه بخوابم، گوشی‌ام را می‌خوابانم

«قانون منع استفاده از گوشی در ساعت خاص را برای خودم وضع کرده‌ام. در این ساعت‌ها به هیچ‌وجه از تلفن هوشمندم استفاده نمی‌کنم که شامل گشت‌وگذار در شبکه‌های اجتماعی هم می‌شود. از سه سال قبل دیگر گوشی تلفن همراهم را شب‌ها کنارم نمی‌گذارم. این باعث شده که کیفیت خواب و سلامت روانی‌ام تغییر شگرفی کند. شب‌ها گوشی را در آشپزخانه در کنار قوری و کتری می‌گذارم. بنابراین وقتی چشمم را باز می‌کنم نخستین کاری که انجام می‌دهم چک کردن شبکه‌های اجتماعی نیست. این کار سرنوشت‌ساز بود.»

روی ویژگی‌های دوست‌داشتنی‌اش متمرکز شده‌ام

«کاری را از 10-15سال قبل شروع کرده‌ام و آن این است که هر وقت همسرم کلافه یا عصبانی‌ام می‌کند؛ که اغلب هم می‌کند؛ به بخش مثبت شخصیت‌اش فکر می‌کنم و آن بخش را تحسین می‌کنم. او ویژگی‌های مثبت زیادی دارد. این کار واقعا کیفیت رابطه‌ام را به نفع مثبت‌تر شدن تغییر داده است و که باعث شده هر دونفرمان شادی بیشتر‌ی احساس کنیم.»

آخر جمله‌هایم «ایرادی ندارد!» اضافه کرده‌ام

«در خیلی موقعیت‌ها گفتن «ایرادی ندارد!» کمک کرده تا از فراز و فرودهای اجتناب‌ناپذیر زندگی با حال بهتری عبور کنم. مثلا در یخچال را باز می‌کنی و یک ظرف پر از غذا بی دلیل روی زمین پخش می‌شود! ایرادی نداره! یا متوجه می‌شی که سر پسرت شپش زده، ایرادی نداره! فراموش کردی که بلیت پرواز برای تعطیلات را تغییر بدی! حتی اینم ایرادی نداره!

به جای اینکه وارد چرخه‌ای بی‌انتها از موفقیت‌های کسب‌نشده و گندهای بزرگ بشویم و مدام خون خون‌مان را خورد؛ این دو کلمه را بگوییم تا بفهمیم که چه تأثیر مثبتی می‌تواند داشته باشد.

عطر خوشبو استفاده می‌کنم

«تأثیر بوی خوش را در شادی دستکم نگیرید. درباره انواع نت‌های بود، برندهای مختلف و اینکه در گذر زمان روی پوست چه تغییری می‌کنند یاد بگیرید. عطری که واقعا عاشق بوی آن هستید را پیدا کنید و حتی در روزهایی که با لباس راحتی در خانه هستید از آن استفاده کنید. یک پاف از عطری که دوست دارید می‌توانید خیلی زود خلق شما را بالا بیاورد. بعد از دوش صبحگاهی و قبل از خوابیدن یک پاف به خودتان بزنید و این مراسم را تکرار کنید. بوی خوش نشانه‌ای از عطرآگین از خودمراقبتی است و حس خوبی به شما می‌دهد.»

سرگرمی مادر مرحومم را انتخاب کردم

«مثل مادرم خیاطی می‌کنم. وقتی مادرم از دنیا رفت، از چرخه‌ خیاطی‌اش استفاده کردم تا احساس کنم که همیشه در کنارم است. سال‌ها گذشته و حالا این کار تبدیل به سرگرمی بزرگ من شده است.»

به جای تأیید گرفتن از دیگران، خودم ارزش‌هایم را شناسایی می‌کنم

«خیلی عمدی و هدفمند به دنبال تشخیص ارزش‌هایم و اعتبار دادن به خودم هستم. در همه ابعاد زندگی‌ام این کار را می‌کنم. به جای آنکه به دنبال دوست‌داشته‌شدن باشم و مدام به دنبال این باشم که دیگران کارهایم را تأیید کنند، خودم ارزش‌هایم را می‌شناسم و این کار توانمندی من را به همراه داشته است. این کار باعث شده خوشحال‌تر باشم زیرا حالا خودم را می‌شناسم، به ندای درونم توجه می‌کنم و به خودم بیشتر از گذشته اهمیت می‌دهم. به جای اینکه به دنبال نیمه پر یا خالی لیوان باشم، به لیوان قشنگی که دارم توجه می‌کنم. این کار من را قادر می‌سازد تا تجسم قدرت و عشقی باشم که شایستگی دریافت و اشتراک‌گذاری آن را دارم.»

آخر هفته‌ها چند ساعت پیاده‌روی می‌کنم

«بعد از عمل جراحی‌ای که سال گذشته داشتم و باعث شد مدت زیادی در رختخواب بمانم و روی توانایی‌ام در غذا خوردن و صبحت کردن اثر منفی گذاشت، به طبیعت بیش‌تر علاقه‌مند شده‌ام. اول با 30دقیقه پیاده‌روی در آخر‌ هفته‌ه آغاز کردم که اوایل بسیار زود خسته می‌شدم اما رفته‌رفته این پیاده‌روی به سه تا چهار ساعت کشیده شد.  هیچ فکرش را نمی‌کردم که پیاده‌روی تا این حد برایم جذاب باشد. از بعد از پیاده‌روی‌ها بیش‌تر بشاش‌تر شده‌ام و به نحوی استرس‌ام کم‌تر شده است. »

2

فقط دو تا سه‌بار در روز به عناوین اخبار نگاهی می‌اندازم

«روزنامه‌نگار بودم، برای همین همیشه در پس زمینه یک کانال خبری در حال پخش بود. همیشه مجبور بودم اولین‌ نفری باشم که خبر را دریافت می‌کنم. حالا دیگر خواندن و دیدن اخبار خوشحالم نمی‌کند. اشتباه نکنید، هنوز هم خبر را دنبال می‌کنم. دلم می‌خواهم آگاه باشم. اما دیگر فقط دوبار و نهایتا 3بار عناوین را می‌خوانم. دیگر به اندازه قبل استرس ندارم.»

یاد گرفته‌ام از چرخه افکار منفی اجتناب کنم

«یاد گرفتم نخ هر فکری که به ذهنم می‌رسد را دنبال نکنم. این کار کمک می‌کند دچار نشخوار فکری و بیش-فکری نشوم. دیگر برده ذهن نیستم.»

3

یک سرگرمی قدیمی را انتخاب کردم

«از زمان قرنطینه کووید، پیانو زدن را که از زمان دانشگاه کنار گذاشته بودم، دوباره شروع کردم. این سرگرمی بخشی متفاوت از مغز من را به کار می‌گیرد، استرسم را کم می‌کند و خوشحالم که خانه‌مان از نوای موسیقی پر می‌شود. واکنش شاد همسر و فرزندانم وقتی آهنگ تازه‌ای می‌نوازم خوشحالم می‌کند.»

سرگرمی‌ای از دوران کودکی برگزیدم؛ کاری که همیشه دوست داشتم

«از دوران کودکی به خانه عروسک با اشیاء مینیاتوری علاقه داشتم. هیچ‌چیزی بیش‌تر از این رویای کودکی وقتی می‌نشینم و قطعات کوچک را به عنوان یک بزرگسال در کنار هم می‌چینم و با آن‌ها ور می‌روم، خوشحالم نمی‌کند.»

به حیوانات می‌رسم

«در یک پناهگاه محلی شروع به کار کردم و به گربه‌ها و بچه‌ گربه‌ها رسیدگی می‌کنم. واقعا نشاط و شادی برایم می‌آورد.»

باغچه جعبه‌ای کوچکی برای خودم درست کردم

«اخیرا یک باغچه کوچک در داخل یک جعبه برای خودم درست کرده‌ام و سبزیجات خودم را خودم پرورش می‌دهم. هم سرگرم‌کننده و هم خوشمزه است.»

خودم را در الویت گذاشتم

«فهمیده‌ام ایرادی ندارد که زندگی خودم را داشته باشم. من فقط دختر کسی یا مراقب او نیستم.»

2

شروع کردم به به چالش کشیدن جسمم

«یک رشته ورزشی را شروع کردم و برایم خیلی هیجان‌انگیز است وقتی خودم را دوباره بعد از سال‌ها به لحاظ فیزیکی به چالش می‌کشم.»

گاراژ را مرتب نگه می‌دارم

«مرتب نگه‌داشتن محل زندگی تفاوت زیادی در خستگی روحی ایجاد می‌کند. اولین‌بار است که وقتی به خانه باز می‌گردم خستگی‌ام در می‌رود.»

هر شب قبل از خواب مطالعه می‌کنم

«خیلی ساده است؛ قبل از خواب کتاب می‌خوانم. قبلا فیس‌بوک را می‌گشتم که لزوما آرامش‌بخش نبود. اما حالا کتاب کاغذی دستم می‌گیرم و خیلی بهتر از قبل احساس آرامش می‌کنم.»

به همسرم می‌گویم چیزهایی که دوست دارم را هر صبح برایم بیاورد

«ما 48سال است که ازدواج کرده‌ایم و همسرم که معمولا محبت‌اش به اندازه است، هر صبح برایم ماست میاورد. وقتی صبح از خواب بیدار می‌شوم و ماست را کنار تختم می‌بینم خوشحال می‌شوم.»

عاطفه  رضوان نیا
عاطفه رضوان نیا

دیدگاه شما چیست؟

دیدگاه ها