فلسفه روزمره: موفقیت واقعی را می‌خواهید؟ اول شکست «خوب» را از «بد» تفکیک کنید!

  • عاطفه  رضوان نیا عاطفه رضوان نیا
  • ۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
  • زمان مطالعه : 5.2 دقیقه

راهنماتو-شکست این‌ روزها به اصطلاح عوام «باحال» است. در عصر تغییر چارچوب‌بندی‌ زندگی می‌کنیم. عقب‌نشینی در این عصر بد نیست چون تجربه کسب می‌کنیم. موانع نباید دردسر تلقی شوند چون فرصت‌هایی برای رشد هستند. اگر طی 5سال اخیر کتاب‌ها و مقالات خودیاری را مطالعه کرده باشید، اغلب به این عقیده که «شکست برای موفقیت ضروری است»، برخورده‌اید.

به گزارش راهنماتو، یک صنعت خانگی از سلبریتی‌ها و شخصیت‌های خودیاری وجود دارد که برای فواید عالی غلبه و پیروزی احترام زیادی قائل است. همیشه هم با یک ترجیع‌بند مشابه آغاز می‌شود: «ما در عصر کمال زندگی می کنیم» یا «ما برای شکست احترامی قائل نیستیم.» اما همه این‌ها مال یک دهه قبل بود. بعد از چندین سال که از کتاب‌های پرفروش خودیاری و ویدیوهای وایرال می‌گذرد، پایبند ماندن به این بندها کار سختی شده است. اکنون به عصری رسیده‌ایم که در آن از شکست بت‌سازی می‌شود.

مشکل ساده‌سازی این مسئله است. ممکن است کودکی که در مدرسه نمره کامل نمی‌گیرید یا ورزشکاری که مدال نمی‌آورد از شکست‌های‌شان درس بگیرند. شکست برای آن‌ها به معنی رشد است. اما جاناتان میچل، فیلسوف، می‌گوید بت‌سازی از شکست اغلب نادیده گرفتن یک نکته کلیدی است: گاهی شکست شما را می‌شکند. 

بنابراین پرسش‌های اصلی این‌ها هستند: آیا می‌توانیم در زندگی روزمره شکست «خوب» و «بد» را تشخیص بدهیم؟ چگونه می‌توانیم زندگی را بعد از شکست به تعادل برگردانیم؟

3

ساختن یا شکستن؟

دلیلی داشته که صنعت خانگی درباره مفید بودن شکست تا این حد گسترش یافته است: این گفته تا حد زیادی حقیقت دارد. تحقیقات زیادی نشان می‌دهند که ما بعد از هر شکست قوی‌تر و بهتر ظاهر می‌شویم. مهارت‌های ما بعد از تکرارهای سخت و دوره‌های آزمون و خطا تقویت می‌شوند. روان‌شناسان و فیلسوفان هر دو تأکید کرده‌اند که ماشه  نقاط محور تحول در زندگی اغلب به واسطه برخی شکست‌ها چکانده می‌شود: بعد از شکست شغلی، شکست در ازدواج یا شکست در هر تصمیمی در زندگی. شکست تاب‌آوری و استحکام ما را تقویت می‌کند اما می‌تواند مسیر ما را نیز در زندگی تغییر دهد.

اما مشکل وقتی روشن‌تر می‌شود که به این پرسش پاسخ دهیم: «چه کسانی هستند که می‌گویند شکست مفید است؟»

میچل استدلال می‌کند که بخش اعظمی از درک ما از شکست از طریق «روایت‌های موفقیت» که بعد از یک شکست رقم خورده‌اند، به دست آمده است. روایت موفقیت، روایت امید و خوش‌بینی است. اما این روایات همیشه بعد از غلبه بر شکست نوشته می‌شوند. مثل وقتی که یک نویسند معروف در رسانه اجتماعی می‌نویسد: «اگر 10بار شکست نخورده بودم، نمی‌توانستم به موفقیت نوشتن کتاب پرفروش نائل شوم.»

روایت موفقیت به نوعی سوگیری نجات‌یافتگی است و فقط درس‌های آموخته شده یا رشدی که صورت گرفته را می‌بیند. به بیان دیگر، روایت نجات‌یافتگان است.

اما همه شکست‌ها از این جنس نیستند. میچل بعضی از شکست‌ها را «شکست‌های وجودی» می‌نامد. بعضی‌وقت‌ها وقتی زمین می‌خوریم، هیچ بازگشت قهرمانانه‌ای در کار نیست. تنها کاری که می‌توانیم بکنیم آن است که شکست‌خورده و گریان در گل غلت بزنیم. وقتی دچار «شکست وجودی» می‌شویم، دیگر روایت موفقیت وجود ندارد بلکه «خوشه‌ای از احساسات منفی» وجود دارد که اعتماد به نفس و ارزش ما را نابود می‌کند. بعضی شکست‌ها، شما را می‌شکنند.

فیلسوف فرانسوی، سیمون دوبوار، در کتاب «اخلاق ابهام»، استدلال می‌کند که انسان‌ها می‌توانند تقریبا از هر تصمیمی به «تعالی» برسند. ما می‌توانیم غلبه کنیم، رشد کنیم و بسیاری از زنجیرها و نیزه‌های جهان را در قالب دیگری چارچوب‌بندی کنیم. تقریبا همه چیز را. اما حتی برای هستی‌گرایی مانند دوبوار هم استنثناهایی وجود دارد. مثلا «برده سیاه قرن هجدهم یا زنان حرم‌سرا» آنقدر گرفتار، تحقیر‌شده و کتک‌خورده‌اند که امیدی ندارند. وقتیکه همه ذخایرتان مصرف شده و همه چراغ‌هایتان خاموش شده است هیچ امیدی به تعالی نیست.

فرق شکست و شکسته‌شدن

اما میچل این‌ها را نمی‌گوید که ما را دچار افسردگی کند یا از اهمیت شکست بکاهد. او فقط واقع‌گرایانه حرف می‌زند. همه شکست‌ها خوب نیستند و همه رنج‌ها نیز «فرصتی برای رشد» نیستند. بله، ما باید روایت‌های موفقیت را بسازیم اما باید بپذیریم که نیاز داریم از عهده روزهای سخت نیز بربیاییم. تفاوت این دو چیست؟

روی مهارت و پیشگیری تمرکز کنید: در محیط کار تفاوت بین شکست‌های سازنده و مخرب در فرهنگ بازخورد نهفته است که می‌تواند تاب‌آوری در محیط‌ کار را افزایش دهد. نباید روی اشتباهی که رخ داده تمرکز کنید بلکه باید روی چرایی رخ دادن این اشتباه تمرکز کنید. از خود ایراد و شکست بگذرید و به دنبال مهارت‌هایی باشید که باید تقویت کنید تا در آینده از شکست مشابه پیشگیری کنید.

به آمار اعتماد کنید و بگذرید: یکی از استرس‌زاترین و ویران‌کننده‌ترین شکست‌ها در زندگی هر فردی، اخراج از کار است. اخراج یا کم شدن درآمد، می‌تواند شکستی سنگین برای افراد باشد و به آنچه میچل «شکست وجودی» می‌نامد، منجر شود. شکستی که منجر به احساس اضطراب و پایین آمدن اعتماد به نفس می‌شود. یکی از کاتالیزورهای هر بحران سلامت روانی آن است که شکست با تنهایی و طرد همراه شود. بیکاری می‌تواند شبیه به احساس تنهایی باشد. بعد از اخراج ما احساس می‌کنیم هیچ نزدیکی با دیگران نداریم. اما اینجا آمارها می‌توانند کمک‌کننده باشند. بر اساس مطالعه‌ای که در سال 2019 توسط دانشگاه نورث‌وسترن انجام شد، شکست شغلی به خصوص در اوایل و اواسط دوره کاری، می‌تواند اثرات مثبت بلند‌مدتی روی فرد داشته باشد. پس اگر اخراج شده‌اید، یادتان باشد که این اتفاق برای اغلب آدم‌ها میفتد و اغلب شکست وجودی تلقی نمی‌شود.

خطر را ارزیابی کنید: یک تفاوت بین شکست وجودی و شکست رشد‌دهنده آن است که چقدر برای هر یک آمده هستیم. شکست‌های وجودی اغلب عظیم، تغییردهنده زندگی، غیرمنتظره و بدموقع هستند. اگر مردی که تازه پدر شده و وام خانه گرفته شغلش را از دست بدهد، خیلی بیش‌تر از یک جوان 19ساله که با والدینش زندگی می‌کند و شغلش را از دست داده، ضربه می‌خورد. پس در شکست، آمادگی، انتظار و خطرپذیری اهمیت دارد.

ما باید میزان خطرپذیری‌مان را بشناسیم و بر اساس آن زندگی کنیم. شغل بی‌ثبات با درآمد بالا در یک شرکت استارتاپی می‌تواند گزینه وسوسه‌انگیزی باشد، اما امنیت یک شغل متوسط برای یک شرکت بزرگ را ندارد. اگر سطح خطر را شناسایی کنید و بتوانید خسارات احتمالی را پیش‌بینی کنید بهتر می‌توانید برای شکست‌های آتی آماده باشید.

عاطفه  رضوان نیا
عاطفه رضوان نیا

دیدگاه شما چیست؟

دیدگاه ها